یکی از دوستهای من سوم نظری یک دختری بود فوق العاده خجالتی و مهربون، ولی خوب اعتماد به نفسش پایین بود، یک روز بعد از دیپلم دیدمش، باورم نمی شد
واقعا یک آدم دیگه شده بود، خیلی خوشحال و شاد، خیلی خوشم اومد ازش باهم هر روز وقت صرف می کردیم اصلا باورم نمی شد که اینقدر این آدم خوشحال و قوی و با اعتماد به نفس شده باشه، برام شده بود یک الگو. دانشگاه قبول شده بود و به تیم ملی فوتسال زنان هم دعوت شده بود. خدای من بود.
یک روز رفتم خونه شون در باز بود همین طور که رفتم تو دیدم افتاده کف اتاق، برای اولین بار یک ماده سفید رنگ دیدم روی میز، بعدا فهمیدم کوکائین بود، و سیما هر روز از اون چندین بار مصرف می کرده است.
ولی یک چیزی خیلی برای من عجیب بود و اون اینکه سیما این همه در مسابقات ورزشی ازش تست دوپینگ گرفته بودند ولی هیچ گاه تو تست ها نشون نداده بود، خیلی برام عجیب بود. احساس می کردم بهم رکب خورده.
یک ماه بعد سیما رو در بیمارستان ملاقات کردم، بهم گفت که دکترها متوجه شدن که بدنش یک جوری کار می کنه که وقتی کوکائین مصرف میکنه هیچ نشان در ادرارش نشان نمیده بلکه بفقط در مدفوع این آدم کوکائینش مشخص میشه، یک مشکل روده معده ای داشت
چند ماه بعد سیما به یکی از بهترین بازیکنان تیم ملی شد و همراه با تیمش تونست یکی از بهترین نتایج تاریخ مسابقات فوتسال زنان رو بدست بیاره
———————–
* از اسم غیرواقعی (سیما) استفاده کردم، اسم دختره رو بگم فکر کنم جهان رو رو سرم خالی کنه!