بخت خوب

یکی از دوستهای من سوم نظری یک دختری بود فوق العاده خجالتی و مهربون، ولی خوب اعتماد به نفسش پایین بود، یک روز بعد از دیپلم دیدمش، باورم نمی شد

واقعا یک آدم دیگه شده بود، خیلی خوشحال و شاد، خیلی خوشم اومد ازش باهم هر روز وقت صرف می کردیم اصلا باورم نمی شد که اینقدر این آدم خوشحال و قوی و با اعتماد به نفس شده باشه، برام شده بود یک الگو. دانشگاه قبول شده بود و به تیم ملی فوتسال زنان هم دعوت شده بود. خدای من بود.

یک روز رفتم خونه شون در باز بود همین طور که رفتم تو دیدم افتاده کف اتاق، برای اولین بار یک ماده سفید رنگ دیدم روی میز، بعدا فهمیدم کوکائین بود، و سیما هر روز از اون چندین بار مصرف می کرده است.

ولی یک چیزی خیلی برای من عجیب بود و اون اینکه سیما این همه در مسابقات ورزشی ازش تست دوپینگ گرفته بودند ولی هیچ گاه تو تست ها نشون نداده بود، خیلی برام عجیب بود. احساس می کردم بهم رکب خورده.

یک ماه بعد سیما رو در بیمارستان ملاقات کردم، بهم گفت که دکترها متوجه شدن که بدنش یک جوری کار می کنه که وقتی کوکائین مصرف میکنه هیچ نشان در ادرارش نشان نمیده بلکه بفقط در مدفوع این آدم کوکائینش مشخص میشه، یک مشکل روده معده ای داشت

چند ماه بعد سیما به یکی از بهترین بازیکنان تیم ملی شد و همراه با تیمش تونست یکی از بهترین نتایج تاریخ مسابقات فوتسال زنان رو بدست بیاره

———————–

* از اسم غیرواقعی (سیما) استفاده کردم، اسم دختره رو بگم فکر کنم جهان رو رو سرم خالی کنه!

کلاس امروز دانشگاه

کلاس مواد شیمایی 2 بود دیروز، همه سرگرم آزمایش بودن که استاد گفت بچه ها میگن بعد از این که گل کوچیک زدین ماهی نخورید می بره.

یک آن کلاس ساکت ساکت شد، همه بهت زده داشتن استاد رو خیره نگاه میکردن،

دنیا متوقف شده بود

تا اینکه رضا مطلبی فریاد زد، استاد به والله اینها دروغه، شایعه است من خودم هر بار بعدش ماهی می زنم خیلی هم فاز میده

کلاس رو همهمه در گرفت

استاد قرار گذاشت که همه برای پایان ترم یک مقاله درباره نعشه بازی بنویسند، این بود که اون کلاس تعطیل و همه میخ کردن!

یک تجربه بد جنسیتی

دیروز داشتم از کوچه رد می شدم، دیدم که یک عده اومدن اونجا رو قرورق کردن، نمی دونستم رد شم یا نه ولی خوب زیاد هم نمی شد کاری کرد

بنابراین قبول کردن که من رد شم

ولی بعدش با چوب من رو زدند

فقط چون دختر بودم

این یکی از خواب هایی بود که ساناز دوستم دیده بود

خواستم بهتون بگم ببینم که نظرتون چیه

تفسیر خوابش رو می گم

یا شایدم فالش

تقدیرش

راه رهایی

با سلام و صد سلام خدمت شما نوگلان سرزمین اینترنت

نام من آیسان جیرانی است و با در دست گرفتن این بلاگ بلامرده قصد دارم شما را با ابعادی که بیشتر با آن آشنا هستید کمتر سخن برانم

آنچه باید به خاطر داشته باشید این است که نوشته های این بلاگ هیچ برتری نسبت به بلاگ های دیگر ندارد و اگر هم داشته باشد دلیل نمی شود که شما بخواهید به روی من بیاورید و من را خجالت زده کنید

به باور برخی از افراد برخی افراد دیگر کمتر می توانند بنویسند، خزعبل نویسی، دقیقا هدف من هم همین است که به گونه ای بنویسم که می نویسم، حالا خزعبل است یا نه، اینها را چه کسی می خواهد تصمیم بگیرد؟

آیا شما در حدی هستید که بخواهید نظر بدهید؟ آزادی بیان و این مسائل همه به کنار، واقعا در حدی هستید که بخواهید نظر بدید، یعنی به دورن خودتون، اون کرم ها و انگل هایی که درونتون هست، نگاه کنید، و به خودتان پاسخ بدهید نه به من، آیا واقعا اندازه یک خر یا یک الاغ می فهمید؟ یا تنها ادعایتان از این چهارپاها بیشتر است؟

من هم مثل شما از یک خر کمتر می فهمم، ولی به یک گوشت کوب هم فخر نمی فروشم، در واقع توفیر من و شما در این است که شما خری هستید که بو می دهید ولی من خر بی بو هستم، یعنی

آن یکی خر بود و بو می داد

این یکی خر بود و بو نمی داد

حالا هر چی! از خودتون برای خودتون بگید، جلو آینه برید و کمتر به خرهای دیگر درباره خودتون اتکا کنید

سعی کنید جوری رفتار کرده باشید که جور دیگری نبوده باشد

راستی این را هم بگویم قبل ازاینکه یادم بره، همه خرها با هم برادر هستند، ولی بعضی هاشون هنوز برادریشون رو ثابت نکرده اند

بنابراین اگر احساس میکنید که هنوز این کار نکرده اید، زمان آستین بالا زدن فرارسیده، بهتر است این کار را بکنید

خدایی نکرده توقع بیش از حدی از خودتون نداشته باشید

سعی کنید با راز و ناز برادری خود را ثابت کنید

لازم نیست این کار رو یواشکی انجام بدهید

گاهی لازم است آدم خیلی بلند و مهیب طوری بیاد بگه من برادریم رو ثابت می کنم

در این اثبات اصلا نوآوری هم مطرح نیست

یعنی همون طوری میتونی ثابت کنی برادریت رو که من ثابت میکنم، یا مجید خاک باز، سامان چاق باز، سروش کاک ساز، و همه بچه های محل این کار را کرده اند و می کنند

خوب، خلاصه بخواهم بکنم اون چیزی رو که گفتم این میشه

خر خواهید ماند، حتی اگر برادری خود را ثابت کنید، با این توفیر که خر با وفایی خواهید بود

شب خوش

با دیداری دیگر بدرود

stare